ره نگاران- اختصاصی/ وقتی بعد از بمباران اسرائیل به تهران عکسش رو توی فضای مجازی دیدم که چطور تکیه داده به درخت و با چشمای باز خوابش برده میدانستم که از خستگی نیست، از ناراحتیست…
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ره نگاران – نوشین کریمی: امیر مومنی رو از سال ۷۹ میشناسم. از وقتی که وارد جمعیت هلال احمر شدم، رفتم کلاس آموزش مقدماتی امداد و نجات ثبت نام کردم و بعدش کلاس ها و دورهای مختلف و نهایتش شدم دبیر شورای جوانان و مربی پیشاهنگان و امدادگری که تو جاده و طرح دریا و فعالیت های فوق برنامه جمعیت کنار گروه های مختلف داوطلبانه میموندیم و کار میکردیم.
✔️ ساعت ها، بدون خستگی، بدون بهانه و…
امیر به ظاهر چند سالی از بقیه اعضا کوچیکتر بود، اما توی همه برنامه های هلال احمر بخاطر قد بلندش زود پیدا میشد و هر جا گیر بودیم مثل آچارفرانسه مشکل گشا میشد.
علاوه بر امدادگری، الان رئیس هیات نجات غریق و غواصی شهرستان رشت هم هست و چندین مغروق رو از آب پیدا کرده و تحویل خانواده هاشون داده…
وقتی بعد از بمباران اسرائیل به تهران عکسش رو توی فضای مجازی دیدم که چطور تکیه داده به درخت و با چشمای باز خوابش برده میدوندام که از خستگی نیست، از ناراحتیه…
امیر با اینکه سال ها در دل بحران ها بوده و در عملیات های زیادی شرکت کرده اما جنس عاطفیش سر جاشه و با هر غمی بهم میریزه…
میدونستم تو اوج کار و گرفتاری نمیشه مزاحمشون شد، ولی دلم طاقت نیاورد و بالاخره بهش پیام دادم و جویای احوالش شدم. گفت که خوبم و بخاطر مادر پیرم که به یکسری وسایل نیاز داشت برگشتم.
به قول رضا کیانیان که نوشت: قهرمانها شبیه سوپرمن نیستند، گاهی شبیه بچههای هلال احمرند که چند روزه خونه نرفتند…
امیر مومنی دقیقا برای دوستان و خانواده اش هم با دل و جون وقت میزاره و با شهامتی که داره از دل بحران ها سربلند بیرون میاد.
ازش خواستم تا دیر نشده، چیزایی که از زمان حضورش در صحنه جنایات اسرائیلی ها یادش هست برام تعریف کنه و تعریف کرد:
✔️ دستهای خدا
مومنی گفت: ما از روز جمعه آنجا بودیم. دقیقا پنح روز، چیزهایی را دیدیم که فکر کنم هیچ کس نتوانسته تا امروز ببیند و دوست دارم هیچوقت هیچکس چنین صحنه هایی را در طول زندگیش نییند.
وی افزود: خدا کمک کند همه آدم هایی که به ما نجاتگران نیاز دارند و ما تکیه گاهشان هستیم، بتوانند از ما کمک های خوبی بگیرند و ناامید نباشند.
مومنی با اشاره به اینکه حدود ۲۰ نفر از کسانی که زیر آوار جانشان را از دست داده بودند از لابه لای خرابه ها بیرون آوردیم اضافه کرد: سه نفر را کمتر از یکساعت توانستیم زنده در بیاریم.
وی ادامه داد: وقتی دو آقا را داشتیم در می آوردیم یک مرتبه صدای ناله یک زن را هم شنیدم، تمام افرادی که بیرون از محوطه بودند را ساکت کردم و گفتم اینجا صدای کس دیگری هم می آید. و هم مردم و هم امدادگران و ماموران کمک کردند تا ۱۰ دقیقه کاملا آنجا در سکوت فرو رفت و ما توانستیم واضح تر صدای ناله آن زن را بشنوییم که از محل آن دو تا آقا پایینتر و سختتر بود. ولی بالاخره پیدایش کردیم و توانستیم با هزار زحمت، با کمک تجهیزاتی که داشتیم راهی باز کنیم و به آن خانم برسیم.
مومنی بیان کرد: کارهای اولیه امدادی را انجام دادیم، آوار را آجر به آجر و تیکه تیکه از روی خرابه ها، آهن ها و… که روی آدمایی که زیر آوار گیر کرده بودند برمی داشتیم تا اینکه توانستیم هر سه نفر را نجات دهیم.
وی با اشاره به اینکه، هر سه مصدوم میگفتند ما فکر نمیکردیم دیگر بتوانیم نور خورشید را ببینیم و صدایی بشنویم، اظهار کرد: آنها گفتند ناامید شده بودیم که یکدفعه دست های از سوی خدا آمد و ما را نجات داد، و من هم در جواب گفتم ما بچه های گیلانیم که برای کمک به کمک اینجا هستیم. حتما نگاه خدا همین بوده.
✔️ واقعا حرفه ای عمل کردند
مومنی یادآور شد: ما در تیم اول ۱۱ نفر، که تیم واکنش سریع و تیم سگ های زنده یاب بودیم، با سه خودرو به منطقه رفته بودم، شنبه یا یکشنبه دوباره تیم دوم به ما اضافه شد و شدیم ۴۰ نفر که هر منطقه ای را میرفتیم سریع انجا را پاکسازی میکردیم و به قدری کارمان خوب و درست بود که دبیر کل جمعیت هلال احمر خوشش آمده بود و گفت من از بچه های گیلان واقعا راضی هستم.
وی افزود: این رضایت نه اینکه بچه های گیلان از بقیه تیم ها سرتر باشند، اما واقعا حرفه ای عمل کردند و خوب خودشان را نشان دادند و خوش درخشیدند و این عملکرد به چشم دبیرکل امد که باعث افتخار ما بود.
✔️ آسیبی ندیدم و این دعای خیر مادرم بود
مومنی به فعالیتش در طرح سالم سازی دریا هم اشاره کرد و با بیان اینکه طی دو سال پیاپی موفق شدم که در حوزه نوار ساحلی ۲۲ کیلومتری کسی غرق نشود و مردم با آرامش در منطقه شنا کنند گفت: در کمتر از سه سال ۳۶ نفر از کسانی که غرق شده و زیر آب بودند را پیدا کردم و تحویل خانواده هایشان دادم، البته خدا را شاکرم که در همه عملیات ها کوچکترین آسیبی ندیده ام و توانستم هم پای تیم به هموطنانم کمک کنم و بدون شک این از دعای خیر مادرم بود و دعای همه آنهایی که نجاتشان میدادیم، و چون توکلمان به خداست کارهای تیمی خوبی انجام دادیم اما این جنگ و این اتفاق برای هموطنانم داغ دیگریست …
✔️ مادری روی درخت
وی بیان کرد: موارد متعددی در جریان آن چند روزی که در ویرانه ها بودیم، دیدم مثلا جایی رفتیم که بنده خدا خانمی باردار بود و از ترس از پنچره پریده بود بیرون ساختمان پنج طبقه روی یک درخت. وقتی صداها و فرو ریختن ساختمان فروکش میکند، بچه های امداد میرسند و با مراقبت این مادر را پایین می آورند که بعدش ما به صحنه میرسیم، نوزاد آن خانم زود و سالم به دنیا آمد و مادر هم هیچ خراشی ندید ولی همسر آن خانم متاسفانه در زیر آوار ماند.
این حرف ها را که میزند بغض می کند و مانند مردان، کلمات را سنگین قورت می دهد تا راهی برای ادامه حرف هایش باز شود. اما میدانم این نجاتگران لابه لای مرور همین خاطرات چند هفته پیش، و آن ترس ها و اضطراب ها، بغض ها، گریه ها، حرف های زیادی را زیر آوارها جا گذاشته اند.
مومنی تصریح کرد: طی آن چهار پنج روز شرایط خیلی سخت و بحرانی بود و حتی تمام صحنه ها در ذهن و افکار بچه ها مدام میچرخید، بچه ها هم نگران خانواده های خودشان بودند و هم اینکه دوست داشتند در کنار مردمی که در چنین بحرانی گرفتار شدند در تهران بمانند و کمک کنند.
وی اضافه کرد: ما یاد گرفته ایم که کمک کنیم و دست کسانی که به ما احتیاج دارند را بگیریم، اما در شرایط بحران جنگی که برای اولین بار تجربه اش میکردیم از طرفی نجات جان بیشتر هموطنانمان مهم بود و از طرفی نگرانی خانواده های ما از عدم حضورمان در کنار خودشان آنهم در چنین شرایطی سخت بود.
✔️ خانواده ها منتظر اجساد عزیزانشان بودند
مومنی ادامه داد: مثلا در همان چند روز موشک، تیراندازی و حتی بمب را از نزدیک احساس کردیم. مثلا جلوی ما اتفاق افتاد انفجار آن آمبولانس و شهادت سه امدادگری که داخلش بودند. پیکر ۶ نفر دیگر را با آن سه نفر امدادگر، ما با یک شرایط سخت جمع کردیم و کاور زدیم. همان لحظه باز موشک و تیراندازی بود. دقیقا بغل همان ماشین آمبولانس که آتش گرفته بود.
وی گفت: بچه ها همه جا پخش شده بودند، شرایط کاملا بد و بحرانی بود و ما دلمان را زده بودیم به دریا چون میدانستیم که اگر آنها را جمع نکنیم و نیاوریم، خانواده هایشان همیشه چشم انتظار خواهند ماند.
مومنی با تاکید به اینکه همیشه دوست داشتم نیروی فعالی باشم و با کار در جمعیت هلال احمر بتوانم خدمات بیشتری انجام دهم افزود: پس از سال ها کار داوطلبانه و امدادی، حالا ۱۴ سال است که یک نیروی شرکتی هستم و این کم لطفی ها را می بینیم که امتیاز زیادی برای ما قائل نیستند اما با این وجود چیزی از خدمات ما به مردم کم نمیکند چون تعهد ما انساندوستانه و بشردوستانه است و میدانیم که با خدا معامله کرده ایم.
✔️ بازتاب یک عکس
در خصوص عکسش که خیلی در فضای مجازی وایرال شده هم گفت: این عکس را «علی قریشی، گرفت. وقتی آن دانشمند هسته ای را زده بودند، همان خانه ای که آن خانم باردار پریده بود روی درخت و کارهای نجاتش انجام شده بود خیلی خسته شدیم و بُریده بودیم، نزدیک ۱۴ نفر شهید و فکر کنم یک خانم و آقا که فقط زنده مانده بودند را نجات داده بودیم و دیگر حالی بر ما نبود و همینطور نشستم جایی تکیه دادم تا فقط ریکاوری بشم اما گویا چشم باز چند دقیقه ای خوابیدم که «علی قریشی» عکسم را گرفت و بعدش روابط عمومی ساختمان صلح این عکس را توی سایت و پیج گذاشت و بازتاب های زیادی گرفت.
✔️ و حالا گیلان و شهدای آستانه
چندباری طی این گفت و گو، امیر مومنی را در مراسم «تشییع شهدا» و اجتماعات «خشم و نصر» دیدم اما دقیقا یک شب قبل از آتش بس، یکبار دیگر اسرائیل روی خبیثش را دقیقا کنار گوش ما نشان داد و آستانه اشرفیه را مورد هدف قرار می دهد و یک دانشمند هسته ای را به همراه ۱۶ هم وطن دیگر از ما گرفت.
باز هم امیر مومنی و تیم واکنش سریع استان بودند که در میدان حاضر شدند و یکی یکی اجساد اربا اربا شده را از زیر آوار بیرون کشیدند…
- نویسنده : نوشین کریمی
- منبع خبر : پایگاه اطلاع رسانی ره نگاران