مراقب باشیم دچار بیماری فرهنگی نشویم!
مراقب باشیم دچار بیماری فرهنگی نشویم!

باید با یک بازنگری کامل، ذهنمان را از هر آنچه از دوران کودکی و در آمیختن با فرهنگ مردم کوچه بازار در ذهنمان نهادینه شده است،پاکسازی کنیم. مثلا “خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو .” این یکی از معروف‌ترین جملاتی است که در تار و پود باورهای ما وارد شده است؛ جمله‌ای که می‌گوید اگر من […]

باید با یک بازنگری کامل، ذهنمان را از هر آنچه از دوران کودکی و در آمیختن با فرهنگ مردم کوچه بازار در ذهنمان نهادینه شده است،پاکسازی کنیم.
مثلا “خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو .”
این یکی از معروف‌ترین جملاتی است که در تار و پود باورهای ما وارد شده است؛ جمله‌ای که می‌گوید اگر من جایی رفتم و همه مشغول انجام دادن یک اشتباه بودند، من هم باید آن عمل را انجام بدهم. حواسمان باشد هرگاه با چنین جملاتی روبه‌رو شدیم توقف کنیم و سپس تصمیم بگیریم.
جمله دیگر که گاهی میتواند جانمان را  به خطر بیندازد، این است که “آب که از سر گذشت، چه یک وجب ،چه صد وجب .” حالا فرض کنیم شخصی وسوسه سرقتی در ذهن پرورانده است و در حین عمل دستگیر می‌شود. حال درست است بگوید اگر چند نفر را هم کشتم اشکالی ندارد؛دیگر آب از سرم گذشته است!
به شدت مراقب باشیم تا گرفتار بیماری فرهنگی نشویم. از امروز نقادانه به هر جمله‌ای که می‌شنویم ، گوش کنیم و به هیچ وجه به صرف اینکه شعر یا جمله‌ای را می‌شنویم، تسلیم آن نشویم.
  • نویسنده : سیده طیبه میرحسینی -کارشناس فرهنگی
  • منبع خبر : پایگاه اطلاع رسانی ره نگاران