شعر “پدر”
شعر “پدر”

سردی برف زمستان، مانده در جای خودش حسرتی سردتر از حسرت تو نیست که نیست خواب دیدن چو زیارتت شده رویایم غربتی دورتر از غربت تو نیست که نیست حُرم آغوش تو را گرمی آتش دارد حرمتی نابتر از حرمت تو نیست که نیست جان تو جان من است و یاد تو خانه ی من […]

سردی برف زمستان، مانده در جای خودش
حسرتی سردتر از حسرت تو نیست که نیست
خواب دیدن چو زیارتت شده رویایم
غربتی دورتر از غربت تو نیست که نیست
حُرم آغوش تو را گرمی آتش دارد
حرمتی نابتر از حرمت تو نیست که نیست
جان تو جان من است و یاد تو خانه ی من
بوسه ای داغتر از بوسه ی تو نیست که نیست
خاطراتت به تجلی دل مارا پر کرد
خاطری نازتر از خاطر تو نیست که نیست
هرچه بودست و نبودست شده جام تهی
عالمی سیرتر از عالم تو نیست که نیست
دیده دریا کنن و نامه به هم بنویسند
بینشی بازتر از بینش تو نیست که نیست
الحق که قشنگ گفته شاعر این شعر
ماتمی سختتر از داغ پدر نیست که نیست
شعر: مریم لطیفی
  • نویسنده : مریم لطیفی
  • منبع خبر : پایگاه اطلاع رسانی ره نگاران