ره نگار/ عصر شگفت انگیز امروز، عصر انفجار دانش و اطلاعات است و در این عصر سازمان ها و کشورها همگام با تغییرات فنی، علمی، سیاسی، فرهنگی و به ویژه نهضت جهانی سازی و جهانی شدن، پیوسته باید اهتمام لازم را به عمل آورند و دانش خود را به روز نگاه دارند و نیروهای دانشور […]
ره نگار/ عصر شگفت انگیز امروز، عصر انفجار دانش و اطلاعات است و در این عصر سازمان ها و کشورها همگام با تغییرات فنی، علمی، سیاسی، فرهنگی و به ویژه نهضت جهانی سازی و جهانی شدن، پیوسته باید اهتمام لازم را به عمل آورند و دانش خود را به روز نگاه دارند و نیروهای دانشور و توانمند تربیت نمایند. اما در هزاره سوم فراگیری علم مدیریت کافی نیست بلکه بایستی به علم مدیریت با کیفیت برتر اندیشید و آنرا کسب کرد و عملا بکار بست.
در قرن ۲۱ مدیران با کیفیت همانند یک نقاش ماهر با ترکیب رنگها و استفاده از سبک ها هنرنمایی میکنند. دیدگاههای جدید خلق میکنند و پیوسته و مستمر درصدد کسب موفقیت هسند. بزرگترین سرمایه آنها افکار و باورهایشان است. به چیزی کمتر از یک انسان، سازمان و کشور پیشتاز نمی اندیشند. کردارشان برای رسیدن به گفتارشان است. توانمندسازی میکنند و الهام بخشند و شایسته سالار. همیشه به دنبال آنچه که باید باشد هستند، هر چند که دست نیافتنی باشد. شعارشان اول انسان، سپس تولید است و دهها ویژگی ظریف و دقیق دیگر که شایسته حکمت مدیریت است.
امروزه آنچه که وجه تمایز مدیر از غیر مدیر است نحوه برخورد آنان با پدیده اطلاعات است. «نوآ سامارا»[۱] بنیانگذار فضای جهانی[۲] میگوید: «به فراسوی ثروت ملتها نگاه کن، اطلاعات را می یابی؛ به ورای تهی دستی ملتها نیز بنگر، باز هم نبود اطلاعات را میبینی؛ لذا برای توسعه پایدار، رشد جامعه مدنی و تربیت افراد خردمند و آگاه اطلاعات، پیش نیاز هر نیازی است.»
از نظر «مانوئل کاستلز»[۳] نویسنده اثر معروف «عصر اطلاعات» ظهور جامعه شبکه ای سرآغاز دگرگونی های همه جانبه در این عصر است. منطق شبکه ای تغییرات بسیاری در تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ بوجود می آورد؛ «قدرت جریانها» از «جریانهای قدرت» پیشی میگیرد، غیبت یا حضور در «شبکه» منبع ناتوانی یا توانایی در جهان جدید است.
امروزه فضای کسب و کار برای واحدهای صنعتی به شدت رقابتی شده است و پیچیدگی آن هر روز بیشتر میشود. دیر یا زود تمامی واحدهای تولیدی کشور مجبور به پذیرش این فضای پررقابت و پیچیده هستند؛ به گونهای که ضرورت دارد توانمندی لازم برای سرعت بخشیدن به تطبیق شرایط خود با تحولاتی که در کسب و کار آنها رخ میدهد را به دست آورند. مسلم است هر شرکتی که بتواند سریعتر و بیشتر خود را با شرایط تحول تطبیق دهد موفقتر است و از اینروست که مفاهیم مدیریت دانایی[۴]، سازمانهای تندآموز[۵] و سازمانهای تند پاسخگو [۶]در راستای تکمیل مفاهیم سازمانهای یادگیرنده [۷] و یادگیری سازمانی مطرح شده است.
سازمانهای امروز دیگر فرصتهای زمانی سازمانهای دیروز را ندارند، بنابراین همواره باید با توسل به سرعت و مهارت، توانمندیهای خود را به روز نگه دارند و در عرصه کنونی رقابت، با توسل به عامل کلیدی پیشرفت و ترقی یعنی «نیروی انسانی کارآمد»، یگ گام جلوتر از سایر رقبا حرکت کنند. برای این منظور باید در درون سازمان اعتماد[۸] در درجه بالایی وجود داشته باشد تا کارکنان با ایمان به یکدیگر و در راستای اتکا به هم، دست در دست هم تیمی را ایجاد و سامان دهند که پیشرو باشد. اعتماد سازمانی در محیطهای کاری یکی از منابع مهم مزیت رقابتی است. چندی است که این عقیده به شدت با اقبال عمومی مواجه شده است. با توجه به اینکه سازمانهای امروزی برای موفقیت به شدت به اعتماد سازمانی نیازمندند، انتظار میرود که مدیریت با استفاده از فعالیتهای مدیریتی مناسب آن را در سازمان پرورش دهد.
میتوان گفت که اعتماد در یک شرکت یا موسسه، میزان کیفیت ارتباطات درون سازمانی، همکاریها، اجرای کار، نوآوری، استراتژی، تعهد، مشارکت و روابط با همکاران را بهبود میبخشد و فقدان اعتماد سبب بیتفاوتی کارکنان، کاهش انگیزه آنان و اجرای کند برنامهها میشود.
آنچه که بیان گردید نشان دهنده اهمیت علمی مفهوم اعتماد در نظریهپردازیهای سازمان و مدیریت به عنوان یک مقوله علمی است که قابلیت تعمیم به مباحث راهبردی مدیریت نظام های اجتماعی را دارد. اعتماد مردم، اصلیترین سرمایه هر نظام اجتماعی است.
شاید در نظامهای سیاسی کشورهای مختلف، عدم مشارکت مردم نشان دهنده ممتنع بودن مردم نسبت به انتخاب شوندگان باشد و ربطی به مقبولیت نظام حاکم نداشته باشد ولی در ایران از اول انقلاب تاکنون حضور مردم مورد تاکید رهبران نظام بوده و آن را پشتوانه مقبولیت نظام اعلام نمودهاند و عدم حضور و مشارکت مردم به معنی عدم مقبولیت عملکرد نظام است.
البته مساله اعتماد و بی اعتمادی به دولتها از جمله مباحث روز مدیریتی جهان است که با مراجعه به مقالات سالهای اخیر قابل مشاهده است. برای پالایش مفهوم اعتماد، بی اعتمادی، روند تدوین اعتماد بین بازیگران، ویژگی های متولی و اعتماد و غیره باید ادبیات مربوط به اعتماد مورد بررسی قرار گیرد. یافته های مطالعات مختلف نشان می دهد که متغیرهای جمعیت شناختی اجتماعی، تعلق به شبکه های اجتماعی، انتخابات عادلانه و رقابتی، حضور حاکمیت دموکراتیک، نهادهای ناظر بر سیاست، سیاست اقتصادی و اجتماعی موثر، ابتکارات دولت الکترونیکی و همچنین تمرکززدایی خدمات به ایجاد اعتماد کمک میکند. در میان شهروندان علاوه بر این، رویکرد مشتاقانه برای مشارکت در تصمیم گیری و ارتباطات تعاملی بین کارمندان دولت و شهروندان نیز باعث اعتماد به دولت می شود.
به نوبه خود، عملکرد اقتصادی ضعیف، فساد، رواقی بوروکراتیک در افزایش نیازهای اجتماعی، نقض کنترل و تعادل در ارگانهای نظام، اعتماد اجتماعی پایین در بین شهروندان و ارائه ناکارآمد خدمات، باعث بی اعتمادی به ظرفیت دولت و نظام میشود. بنابراین، بازگرداندن اعتماد به توانایی نظام برای اطمینان از حکمرانی خوب و انطباق شهروندان با آن امری الزامی است که همه احزاب با هر سلیقه سیاسی باید با تشکیل مراکز مطالعات راهبردی، مطالعه مبتنی بر روششناسی علمی آن را در اولویت قرار دهند تا مطابق یافته های تحقیقات علمی، اهداف و راهبردها و سیاستهای مناسب کاهش عناصر بی اعتمادی و بهبود عملکرد را پیگیری نمایند.
ادامه دارد
[۲] World Space
[۳] Manuel Castells Oliván
[۴] Knowledge Management
[۵] FLO (Fast Learning Organization)
[۶] FRO(Fast Response Organization)
[۷] Learning Organization
[۸] Trust
- نویسنده : منصور صوفی - فعال سیاسی
- منبع خبر : پایگاه اطلاع رسانی ره نگاران